فراتر از حجاب اجباری: نبرد ایران برای آزادی

سطرهای یاغی | سطر ۱ | کاظم کازرونیان، استاد دانشگاه کانکتیکات، آمریکا

دیگر آن ترس قدیمی در خیابان‌ها نیست. در تهران، اصفهان، مشهد… زنان بی‌حجاب راه می‌روند، آرام، بی‌پروا، با چهره‌هایی روشن. آنها فقط روسری را کنار نگذاشته‌اند. دیوار ترس را فرو ریخته‌اند. چهل و چند سال است حکومت می‌خواهد بر نفس مردم فرمان براند؛ بر لباس، بر نگاه، بر ذهن. حجاب اجباری را نشانه ایمان کرد، نشانه اطاعت. اما امروز، نشانه نافرمانی است

مهسا (ژینا) امینی را کشتند تا قانون بماند. اما همان قتل، قانون را شکست. شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان‌ها برخاست، اما امروز به «زن، مقاومت، آزادی» بدل شده است. از درخواست، به ایستادگی رسیده است. از امید، به عزم. از صدا، به فریاد. از آن روز، مسئله دیگر روسری نیست. مسئله خودِ آزادی است

حکومت هنوز می‌خواهد کنترل را پس بگیرد. قانون تازه می‌نویسد، مجازات تعیین می‌کند، اما در عمل، شکست را حس می‌کند. گشت ارشاد می‌آید و می‌رود. دوربین‌ها می‌نگرند، اما ترس برنمی‌گردد. زنان ادامه می‌دهند و مردم سکوت نمی‌کنند. برخی می‌گویند حکومت نرم‌تر شده است. نه. نرم نشده، فقط می‌ترسد. می‌داند که سرکوب بر سر حجاب، دوباره شعله اعتراض را روشن می‌کند. حالا به جای چماق، از تهدید پنهان استفاده می‌کند؛ از پیامک، از پرونده، از نگاه. اما این بار، ایمان مردم به ترس از بین رفته است

در عوض، طناب اعدام محکم‌تر شده. در یک سال گذشته بیش از هزار و هفتصد نفر را اعدام کرده‌اند. بسیاری از آنها معترض بودند، جوان، بی‌دفاع. رژیم با یک دست وعده مدارا می‌دهد و با دست دیگر می‌کشد. می‌خواهد مردم را گیج کند، میان امید و وحشت. اما همه می‌دانند. این دوگانه دیگر جواب نمی‌دهد

حاکمان فهمیده‌اند که جنگ بر سر حجاب اجباری را باخته‌اند. وقتی ترس می‌میرد، بازگرداندنش ناممکن است. تصویر زنان بی‌حجاب در خیابان‌های ایران از حافظه مردم پاک نمی‌شود. این تصویر، پایان اقتدار است. نسل جوان میدان را عوض کرده است. حجاب اجباری هیچ‌وقت میدان اصلی نبرد نبود. فقط سطح ظاهری یک مبارزه عمیق‌تر بود؛ مبارزه‌ای برای کرامت، برای حق زندگی، برای آزادی. پرسشی که از ۱۳۵۷ تا امروز بی‌پاسخ مانده هنوز پابرجاست: این کشور از آنِ مردم است یا از آنِ حاکمان؟

اکنون این حقیقت آشکارتر از همیشه است. میدان واقعی نبرد، خودِ آزادی است؛ پایان دادن به نظامی که با ترس، اعدام و کنترل زنده مانده است. رژیم خود این در را باز کرد، وقتی اقتدارش در خیابان به سخره گرفته شد. حالا دیگر نمی‌تواند آن را ببندد

هر روسری برداشته، هر حقیقت گفته، هر ایستادگی کوچک، امروز به هدفی واحد پیوند خورده است: آزادی و سرنگونی این نظام. جنبش مردم ایران به بلوغ رسیده است. دیگر با وعده‌های کوچک یا آزادی‌های ظاهری آرام نمی‌گیرد. ملت ایران از مرز ترس گذشته است. قدرت خود را شناخته است. نبرد برای آزادی دیگر نجوا نمی‌کند. پیش می‌رود

Leave a Reply