خليل خانی
آب یک ماده ضروری برای ادامه حیات است که زندگی بدون آن ممكن نیست. این ماده اساسي به دو شکل: آبهای زیرزمینی و سطحی یافت میشوند. آبهای زیرزمینی از مهمترین منابع آب شیرین جهان محسوب میشوند. آب از لایه های خاک به تدریج در زمین نفوذ می کند، بخشی از آن به لایه های بالایی خاک می چسبد و آب گیاهان را تأمین می کند. این لایه را منطقه اشباع نشده یا وادوز نامند. بیشتر منافذ موجود در این ناحیه را هوا به جای آب پر کرده است. آب در اثر نیروی جاذبه همچنان در زمین نفوذ میکند و در نهایت به منطقه اشباع شده میرسد، که تمام منافذ خاک را پر میکند. حد فاصل بین منطقه اشباع و اشباع ناشده را سطح سفره آب زیرزمینی می نامند.

سفره های آب زیرزمینی در داخل شکافها و خلل و فرج سنگهای نفوذ کرده و در داخل حفره های حاصله از آنها ذخیره میشوند. معمولاً، در داخل سنگ بسترهای مختلف که دارای شکستگی ها و منافذ بسیار متصل به هم هستند، مانند سنگ خارا، آهک ، ماسه سنگ و شن انباشته میشوند. لایه های شیل و خاک رس غیر قابل نفوذ هستند، بنابراین، سفره های زیر زمینی ضعیفی ایجاد می کنند. سفره آب زیرزمینی در اثر بارش و از طریق نفوذ در لایه های خاک و سنگ تأمین و ترمیم میشود. بنابراین، تعامل قابل توجهی بین آبهای سطحی و آبهای زیرزمینی وجود دارد. آبهای زیرزمینی، آبهای سطحی را از طریق چشمه سارها تامین میکنند و آبهای سطحی
نیز میتوانند منبع آب زیرزمینی را دوباره باز تمدید کنند.
آبهای زیرزمینی حدود ۲/۳ منابع آب شیرین جهان را تشکیل می دهند. بدون در نظر گرفتن یخهای قطبی و یخچالهای طبیعی، آبهای زیرزمینی تقریباً تمام آبهای شیرین قابل استفاده را شامل می شوند. آبهای زیرزمینی ۹۵٪ کل آبهای شیرین را تشکیل میدهند، دریاچه ها، تالابها، باتلاقها، چال آبها و رودخانه ها ۳/۵٪ و رطوبت خاک فقط ۱/۵٪ است.
آبهای زیرزمینی از زمانهای اولیه برای مصارف خانگی؛ آشامیدن، تمیز کردن و همچنین برای کشاورزی، دامداری و آبیاری استخراج میشده است. بدین ترتیب، زندگی در بسیاری از نقاط جهان به آبهای زیرزمینی وابسته بوده است.

آبهای زیرزمینی درمقایسه با آبهای سطحی دارای مزیتهای اساسی هستند. معمولاً از کیفیت بالاتری برخوردارند. در برابر آلودگی مستقیم، بهتر محافظت می شوند. کمتر در معرض نوسانات فصلی و چند ساله قرار دارند بطور قابل توجهی، نسبت به آبهای سطحی در مناطق مختلف جهان بیشتر در دسترسند. کشورهای خشک و نیمه خشک، از آب های زیرزمینی به طور گسترده ای برای احتیاجات خود استفاده میکنند. امّا، آبهای سطحی آبی است که در رودخانه ها ، نهرها و دریاچه ها وجود دارند. این آب در درجه اول برای تأمین آب آشامیدنی، تفریح، آبیاری، صنعت، دامداری، حمل و نقل و تأمين انرژی استفاده می شود. بیش از ۶۳٪ منابع آب عمومی از آبهای سطحی برداشت می شود. ۵۸ ٪ آب مورد استفاده در آبیاری کشاورزی از آبهای سطحی تأمین میشوند. صنعت تقریباً ۹۸ ٪ آب خود را از سیستم های آب سطحی تامین میکند. بنابراین، صرفه جویی، حفاظت و کیفیت آب های سطحی نیز باید از اهمیت بالایی برخوردار باشند.
مسئولین منابع آب در حوزه آبخیز، بطور مداوم جریان و کیفیت آبهای سطحی را اندازه گیری کرده و تغییرات جريان آب را رصد میکنند تا از شرایط نامناسب مانند سیل، طغیان آب و خشکسالی آگاه شده و به موقع این شرایط ناگوار را مدیریت کرده و تدابیر لازم اتخاذ شود. چون غالب آب مورد استفاده از منابع آبهای سطحی تامین میشود، بنابراین، کیفیت آب مورد استفاده بسیار مهم است. معیار اندازه گیری کیفیت آبهای سطحی و میزان مناسب بودن آن، بیشتر از دیدگاه بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی است. کیفیت آب میتواند توسط عوامل طبیعی و انسانی تغییر نموده و تأثیر منفی بر روی آن بگذارد. هدایت الکتریکی، pH، دما، سطح فسفر، سطح اکسیژن محلول، سطح ازت محلول، مواد آلی و باکتری ها به عنوان اندازه گیری کیفیت آب مورد اندازه گیری در آزمایشگاهها قرارمیگیرند.
آبی که در رودخانه ها جریان دارد بطور طبیعی رسوبات، گل ولای و عوامل بیماری زا را با خود حمل میکند. اندازه گیری کدری آب و رسوبات معلق در جریان آب یک رودخانه معیاری از کیفیت آب محسوب میشود و هر چه آب بیشتر کدر باشد، کیفیت آن پایین تراست.

ایران کشوریست که حدود ۸۰٪ آن خشک ونیمه خشک است. خشکسالی های شدید و رشد جمعیت همانند دیگر نقاط خشک جهان، مشکلات کمبود آب ایران را در دهه های گذشته تشدید کرده و اکنون بصورت یک بحران جدی اثرات خود را بروز داده است. علاوه براین، تغییرات آب و هوایی، سوء مدیریت یا بعبارتی مدیریت غارت منابع آبی کشور، برداشت بی رویه از آبهای زیرزمینی باعث فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیشتری در کشور شده است. بدین ترتیب، چگونگی مدیریت این بحران حاد و تعامل با تغییرات آب و هوایی و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مسئله مهمی را بوجود خواهد آورد که دستگاه سیاسی ایران با آن مواجه میشود.
ایران کشور سیلابها و خشکسالی هاست و باداشتن یک سیستم حسینقلی خانی (مافیایی) مدیریت آب، بحران جدّی آب خود ساخته را تجربه میکند. دولتهای حاکم علت این بحران را تغییر اوضاع اقلیمی، خشکسالی های مکرر و تحریم های بین المللی میدانند و معتقدند که کمبود آب دوره ای است. با این حال، مسائل چشمگیر امنیت آب ایران ریشه در دهه ها برنامه ریزی از هم پاشیده و کوته بینی مدیریتی دارد. ایران بر الگوی مدیریت های سلیقه ای و روزمره مبتنی بر علائم آنی متمرکزاست، تابه مدیریت درازمدت و پرداختن به علل اصلی مسائل. عمدتاً به دنبال راه حلهای فوری در معالجه علائم مشکلاتند.
بحران فعلی آب چنان نگران کننده است که تاحتی برخی از مقامات عالی رتبه ایرانی چاره ای جز اذعان به حادبودن مسئله ندارند. با این حال، در ارائه این موضوع به مردم، آنها همیشه از منطق معکوس استفاده می کنند. اصلاً مایل نیستند که به جزمی بودن افکار و عملکردشان اقرار کنند. لذا، غالباً در لفافه، دوگانه گویی و تقصیرها را به یک دشمن موهوم نسبت دادن و وارونه ارائه میکنند. به عنوان نمونه، معاون برنامه ریزی منابع آب وزارت نیرو معتقد است که بحران های کمبود آب ناشی از برخی دلایل خاص است که ریشه در رشد جمعیت و سوء مدیریت دارد. عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی در دهه ۱۳۹۰ مسئول سازمان محیط زیست کشور، می گوید ممکن است وضعیت حتی از این هم بدتر شود. وی هشدار میدهد: “ایران با ۷۰۰۰ سال سابقه سکنی وتمّدن، در صورت ادامه تخریب سریع و تصاعدی منابع آب زیرزمینی، در مدت ۲۰ سال غیرقابل سکونت میشود”.

ساکنان فلات ایران با قدمتی بیش ازسه هزارسال در این منطقه خشک و کوهستانی دارای یک سیستم پایدار مدیریت آب بودند که سیستم هدایت ذوب برف را از طریق کانال های زیرزمینی به مناطق مستعد کشاورزی و مورد نیاز بدون مصرف سوخت و یا ماشینهای پیشرفته میرساندند که تخلیه آن بطور طبیعی و میزان آب تقریباً ثابت بود. به این سیستم باارزش قنات میگفتند. منشا آن (مادر چاه) از دامنه کوه حفر میشد و آب را با نیروی جاذبه، کیلومتر ها دورتر به مزارع، باغ های روستایی، شهرهای پایین و به دشت های زراعی میرساند. مجاری حمل آب عرضی بین۵۰ تا ۸۰ سانتیمتر و ارتفاعی حدود ۹۰ سانتیمتر تا ۱/۵ متر دارند و طول آنها بین چند صد متر تا بیش از ۱۰۰ کیلومتر متغیر است. تعداد قناتهای ایران را آمار های مختلف بین ۳۹۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ بیان کرده اند، که بیش از ۲۷۳۵۰۰ کیلومتر کانال زیرزمینی را شامل می شده و ۳/۴ این قنات ها در نیمه شرقی کشور واقع شده اند که بیشتر، مناطق خشک یا نیمه خشک کشور است. درحالیکه آب مورد نیاز قسمت غربی کشور بیشتر به رودخانه ها و بارندگی وابسته بوده است.
سیستم بهره وری از قنات نیاز به دانش بومی و هیدرولوژی تجربی داشته و به چند دلیل بطور گسترده ای مورد استفاده قرار میگرفته است. اولاً، جهت بهره داری از قنات، برخلاف دیگر روشها و وسایل تأمین سنتی آب، ضرورت به کارگیری از هیچ ابزاری نبود. قنات برای حفظ جریان آب به منبع انرژی دیگری جز نیروی ثقل و جاذبه نیاز ندارد. دوم، آب را می توان تا فواصل قابل توجهی از طریق این کانال های زیرزمینی با حداقل ضایعات، تبخیر و خطر آلودگی منتقل کرد. سر انجام، جریان آب یک قنات متناسب است با توانایی بازدهی سفره آب آبخوانی که آن را تغذیه میکند. در صورت نگهداری صحیح این کانال های آبرسانی، قناتها می توانند برای قرن ها منبع قابل اطمینان تأمین آب باشند.

قنات محصول کار جمعی و همکاری اجتماعی در یک جامعه بوده است. در مناطقی که قنات ها احداث می شده، فرصت های شغلی برای جامعه محلی بوجود می آمده است. حیاتی ترین نکته در ایجاد یک قنات، این است که بفهمیم و درک کنیم که سیستم های قنات ارتباط تنگاتنگ با جامعه محلی و توانایی آن در برنامه ریزی مطمئن و مدیریت پایدار منابع آبی خود، به ویژه برای کشاورزی داشته است. تحقیقات پیشینیان ما نشان میدهد که قبل از اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۲، زندگی حدود ۷۰٪ از روستاهای ایران کاملاً یا تاحدی به سیستم قنات وابسته بوده است.
بعد از انجام اصلاحات ارضی دهقانان تازه صاحب زمین شده و منفرد، نه دارای سرمایه بودند و نه نیروی انسانی لازم برای ساخت و نگهداری سیستم قنات را داشتند. تولید مستقل زراعی آنها در مقایسه با سایر سیستمهای تولید مانند مجموعه چند خانواده یا »بنه« مقرون به صرفه نبود. بُنه، در کشاورزی سنتی ایران اصطلاحی بود که به گروهی نظام یافته و مشترکت المنافع در کار تولید زراعی و دامداری گفته میشد. بُنه را به طور کلی میتوان نوعی تعاون در تولید کشاورزی و دامداری یا به اصطلاح امروزه »کوپراتیو« دانست که بر پایه اشکال سنتی زراعت جمعی شکل گرفته و محور اصلی در آن همیاری و تقسیم به نسبت بود. البته، در باره انگیزه پیدایش بُنه نظرات گوناگونی داده اند و غالباً انگیزههای پیدایش آن را با انگیزههای تداوم آن یکی دانسته اند. سیستم مدیریت به گونه ای بوده است که آب طبق قوانین جامعه بنه توزیع می شده، در نتیجه، امنیت و دسترسی به آب از بنیان های جامعه محلی پشتیبانی می کرد.
این واحدهای تعاونی تولید در پاسخ به چالش های ناشی از یک محیط طبیعی سخت و محدودیت های زیست محیطی ناشی از کمبود عوامل تولید، به ویژه آب، در روستاهای ایران توسعه یافته بود. بنه به عنوان یک سازمان اجتماعی پیچیده برای تولید محصولات کشاورزی با کشت و حقوق مشخص و مدیریت مزرعه نیمه ساختاری تکامل یافته بود.
برای تامین تقاضای فزاینده آب، دولتها و سایر سودبران در خاورمیانه، خصوصاً ایران، سیستم های آبرسانی سنتی، ولی پایدار، اما با بهره وری کمتر، را به نفع سیستم های هیدرولیکی مدرن، با دوام کمتر، اما با بهره وری بیشتر، کنار گذاشته اند. سدهای مدرنی برای ذخیره آبهای سطحی در ایران ساختند. ساختمان سدها، گرچه مزایای بسیاری را برای یک جامعه مژده میدادند، امّّا، تاثیرات سوء زیادی نیز بر محیط زیست و جمعیت ساکن در نزدیکی سدها داشتند که بالقوه فاجعه بار بودند. فن آوری های مدرن پمپاژ، دسترسی به مخازن آب زیرزمینی که قبلاً ناشناخته یا غیرقابل دسترس بودند را فراهم میکند و در مواردی که آب سطحی در دسترس نیست، ازآن استفاده گسترده بی رویه میکنند.

رودخانه ها همراه با آب، رسوبات مختلف نیز با خود حمل میکنند. رسوبات شن وماسه و گل ولای در ستون آب معلق اند، ذرات بزرگتر میتوانند با غلت خوردن، لغزش و جهش در امتداد بستر آب حرکت کنند. این قبیل رسوبات را اصطلاحاً “باربستر“ نیز میگویند که با توقف جريان آب در پشت سدها باعث تجّمع وانباشت آنها در آنجا میشوند. قطع تداوم طبیعی جریان آب، حمل و نقل رسوبات راهم متوقف میکند.
رسوب یک نگرانی عمده وجدّّی برای سیستم سدها و ذخیره آب در سراسر جهان است. این مسئله، یک مشکل حاد خصوصاً در سر آب سدها است که بسته به اندازه مخزن و عملکرد رسوب حوضه آبخیز بالادست، می تواند صدمات زیادی برای سدها ایجاد کند. سدها معمولاً ۱۰۰ ٪ بار بستر و درصدی از بار معلق را در خود انبار میکنند که به نسبت ظرفیت ذخیره مخازن و متوسط جریان سالانه رودخانه، مخازن سدها را بتدریج کاهش میدهند. بدین ترتيب، حجم مخازن سد به مرور زمان کاهش مییابد و در نهایت ظرفیت ذخیره سد بطور کامل از دست میرود. تجمع فزاینده رسوبات در پشت سدها، تهدیدی واقعی برای سدهای قدیمی و جدید در ایران است.
علاوه بر انباشت رسوب در پشت سدها که یک مشکل جدی است وبدون یک مدیریت صحیح آبخیزداری، نمیتوان خطر آن را تقلیل داد. زلزله آفت دیگریست که یک تهدید جدّی برای سدهای محسوب میشود. ایران، کشوریست زلزله خیز که بر روی یک مثلث از گسلهای مختلف زلزله قرار دارد. در حالیکه زلزله می تواند منجر به خسارت یا خرابی سازه های سد شود، سدهای با مخازن بزرگ نیز میتوانند زمین لرزه ایجاد کنند. مطالعات موردی عملکرد زلزله های بزرگ بر روی سدها در منابع مختلف گزارش شده است. کارشناسان اظهار میدارند که ایمنی سدها در برابر زلزله پدیده مهمی در مهندسی سد ها ست و برای درک تأثیر لرزه روی سدهای در معرض زلزله شدید به مطالعات لرزه شناسی دقیق و جامع نیاز دارند. خسارت و خرابی سدها و سازه های وابسته به آنها در اثر زلزله یک پدیده مشهودی است.
همانگونه که اشاره شد، مخازن حجیم و وسیع سدها میتوانند زمین لرزه هایی ایجاد کنند. بدین منظور، بررسی های لرزه خیزی محرک مخازن سدها (RTS) در بيش از صد مکان در سراسر جهان انجام شده است. بزرگترین و خسارت بارترین زلزله ای که توسط یک مخزن ساخته شده توسط انسان واقع شد، زمین لرزه ۷/۹ ریشتری سد سیچوان چین، در اردیبهشت ۱۳۶۶ میباشد. دیگر نمونه جدی در این زمینه، واقعه سال ۱۳۴۶ در کوینای هند بود. بزرگی این زمین لرزه ۶/۳ ریشتر بوده است. همچنین اثرات زمین لرزه های قابل توجهی در سدهای »سینگ فنگ کیانگ« در چین، سد »کاریبا« در زیمبابوه و سد »کرماتا« در یونان مشاهده شده است. اثر بارگیری مخازن سدهاومیدان تنش ایجاد شده توسط آنها را مطالعات مختلف بررسی کرده و اثبات کرده اند. مطالعات میدانی در این زمینه نشان می دهد که عوامل اصلی موثر در لرزه خیزی مخازن سدها با شرایط تنش درجا، نزدیک بودن شکستگیها وگسلها، وضعیت زمین شناسی منطقه، ابعاد مخزن و ماهیت نوسانات سطح مخزن رابطه مستقیم دارند.

با توجه به مطالب نقل شده در پاراگرافهای بالا، نتیجه میگیریم که قنات یکی از نمونه های با ارزش و سنتی تأمین مطمئن در فناوری های آب است که باید مورد توجه خاص و تجزیه تحلیل علمی دقیق قرارگیرد. این سیستم های آبرسانی قدیمی که منابع قابل اطمینان و تجدید پذیر آب را برای هزاران سال برای شهرها و روستا های خاورمیانه تأمین کرده اند، به سرعت با یک فناوری تولید آب با ثبات کمتر، امّا بازدهی بیشتر چاه های عمیق جایگزین می شوند. در فلات ایران، قلب اختراع وتوسعه قنات، این تغییر در فناوری آب، سفره های زیرزمینی را تخلیه کرده، توسعه شهرها و روستاها را تغییر داده و شکل زندگی روستاییان ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است.
در مقابل قنات، چاههای عمیق ظاهراً دارای چندین مزیت هستند. اول، چاه های عمیق را شیب زمین یا شرایط خاک محدود نمیکند و می توانند در جایگاههای مختلف حفر شده و محدودیت چندانی ندارند و تاحتی میتوانند در مراکز جمعیت و بازارها واقع باشند. دوم، آب را از اعماق سفره های زیرزمینی که در آن تغییرات فصلی تاثیر خاصی روی جریان آب ندارد به سطح می آورند. سوم، از آنجا که چاه های عمیق را می توانند بنا با میل شخصی روشن یا خاموش کنند، از لحاظ نظری باعث صرفه جویی در مصرف آب میشوند.
امّا، چاه های عمیق معایبی نیز دارند. هزینه های حفر چاه های عمیق و نگهداری آنها و هزینه سوخت پمپ های موتوری آنها زیاد است. علاوه براین، نمیتوان با نیروی کار و امکانات محلی، چاه های عمیق را حفر و اجرایی کرد. با این وجود، بزرگترین نقطه قوّت چاههای عمیق و موفقیت آنها در تامین نیاز روزافزون به آب در خاورمیانه است. چاههای عمیق می توانند بدون توجه به نرخ بازیابی مجدد سفره های زیرزمینی، بطور دائمی آب برداشت کنند. بنابراین، این فناوری، سوء برداشت از آبهای زیرزمینی را ممکن ساخته تا از منابع آب به روشی ناپایدار بهره برداری کنند. توانایی چاه های عمیق و پمپهای موتوری، برداشت بیش از میزان شارژآب از آبخوانها بوده است. این فناوری مدرن در کوتاه مدت بسیار جذاب است و بدین ترتیب، در مناطقی که از چاه های عمیق استفاده می شود، آب به سرعت در حال کمیاب و شور شدن است.
قنات ها سیستم های آبرسانی تجدید پذیری بودند که از هزاره ها پیش آبادانی ها و کشاورزی را در فلات ایران زنده نگه داشته بودند و ماهیتاً تضمین کننده استفاده پایدار از آب بودند. محدودیت های عمده قنات گران بودن احداث، نگهداری و اجازه برداشت مقدار آبی که طبیعت اجازه برداشت آنرا میداد. در نتیجه، امروزه قناتی حفر نمیشود و قنات ها با چاههای عمیق جایگزین شده اند که برای تامین تقاضای فعلی جوابگویند. امٌا، سنخیتی با الگوی توسعه پایدارومدیریت صحیح آب در مناطق خشک ونیمه خشک جهان ندارند. فقط یک الگوی فشرده استفاده از زمین برای استخراج و تولید آب بیشتر است.
چاههای عمیق باسرعت بسیاربالا تراز توانایی جایگزینی سفرههای فسیلی آب، آبهای زیرزمینی را مکیده و استخراج می کنند. با تخلیه سفره های زیرزمینی، قنات هایی که از همان آبخوان مشترک باچاههای عمیق تغذیه میکنند، به مرور خشک می شوند. وقتی سطح آب زیرزمینی پایین میرود، منابع آب روستائیان نابودشده و سرانجام روستاها و آبادیهایی که ازقَبَل آن قناتها بهره مند می شوند از بین می روند.

الگوهای بنه، کمون٬ یا همکاریهای اجتماعی نیزکه معیشت روستاییان ایرانی را برای قرنها به هم پیوند میداد، برای همیشه ناپدید شده اند. در حقیقت، شواهد نشان می دهد که چاههای عمیق بسیاری از کشاورزان کوچک را به صاحبان چاههای عمیق وابسته کرده است که بطور قابل توجهی در افزایش تولید محصولات کشاورزی ناکام مانده اند. این واقعیت، بقای بسیاری از روستاها و شهرک ها را در ایران با چالش جدٌی مواجه نموده و سبب تخلیه و مخروبه شدن آنها گردیده است.
حجم کل بارندگی بر اساس متوسط آمار هاری در دسترس در سراسر ایران ۴۱۳ میلیارد متر مکعب است، از این میزان بارش ۲۸۳ میلیارد مترمکعب تبخیرمیشود. میزان منابع آب قابل تجدید ۱۳۰میلیارد متر مکعب است. آبهای سطحی در دسترس ۹۲ میلیارد مترمکعب و تغذیه سفره های زیرزمینی ۳۸ میلیارد مترمکعب است. تبخیر سالانه که از حدود۷۰۰ میلیمتر تا بیش از ۴۰۰۰ میلیمتر متغیراست، شانزده برابر متوسط جهانی است. متوسط بارندگی سالانه ایران ۲۵۰ میلیمتر است که ۱/۳ متوسط جهانی میباشد.
بدین ترتیب، ایران یکی از خشک ترین کشورهای جهان محسوب میشود. این بارش تحت شرایطی است که در آن ۱۷۹ میلیمتر باران مستقیماً تبخیر می شود. به عبارت دیگر ۷۱٪ درصد از بارش بدلیل تبخیر از بین میرود. دلیل عمده این حجم زیاد تبخیر نیز نابودی وحشتناک پوشش گیاهی است که در دههای اخیر این روند در ایران، افزایش چشمگیری بخود گرفته است.
باید توجه داشت که ایران به صورت تاریخی کشور سیلابها و خشکسالی ها بوده است. چنانچه، کنترل و پخش سیلابها درست مدیریت شوند، منابع آبهای زیرزمینی تغذیه شده، از تخریب و تصادمات سیلابها کاهش یافته وتاحتّی به صفر میرسند و خشکسالی ها نیز به مراتب تقلیل مییابند. تنش آبی فعلی ایران شاید تاحدّی محصول آب و هوا باشد. امّا، قطعاً بیش از همه، تنشی است حکومت آخوندی ساخته و ناشی از چندین دهه مدیریت غارت یا سوء مدیریت سیاسی است که کاهش یا حل این بحران درحال ظهور را که آسیبهای بسیار جدّی و تا اندازه ای دائمی به کشور وارد میکنند را، بسیار دشوار میکند.
بحران آب به حدی جدّی است که رژیم آخوندی بطور کلی از حل آن نا امید شده است. امٌا، به جای اینکه بحران را مدیریت کند، تقصیر را متوجٌه مصرف زیاد مردم کرده و یا کشورهای همسایه را به خاطر مشکل خود ساخته مقصر قلمداد میکند. در این مورد، آخوندها اگر قادر بودند که مردم ایران را همراه خود کنند، بطور قطع جنگ دیگری را علیه یکی از همسایگان خود برای آب راه می انداختند. درحالی مقامات رژیم آخوندی، کشورهای همسایه را مقصر مشکلات زیست محیطی خود میداند، که فساد و سوء مدیریت حکومتی بیداد میکند. علاوه بر این، سالانه میلیاردها دلار صرف هزینه های سرکوب مردم ایران، صنایع هسته ای، موشکی، ماجراجویی های نظامی، صدور تروریسم و نیروهای نیابتی خارجی میکند. امّا، از بحران جدّی زیست محیطی که زندگی روزمره مردم ایران را تهدید کرده و تحت تأثیر قرار داده است، چشم پوشی میکند.
کمبود آب در حال رشد ایران و سایر چالش های زیست محیطی نیز اخیراً به نقطه بحران رسیده اند. کمبود آب و آلودگی هوا نه تنها باعث مشکلات سیاسی، اجتماعی و امنیتی در داخل کشور شده، بلکه باعث ایجاد تنش بین ایران و همسایگان آن نیز شده است.
با رسیدن چالشهای زیست محیطی ایران به سطح بحران، مقامات قضایی و امنیتی رژیم، سرکوب متخصصان و فعالانی که مدیریت و فعالیتهای سوء عاملین چنین بحرانهایی را نقد میکنند و در تلاش اند تا راه حلی برای رفع کمبود آب در حال رشد و دیگر مشکلات زیست محیطی ارائه دهند را، افزایش داده است. براساس اطلاعات درج شده در منابع رسمی ایران و پستهای بی شمار کاربران در شبکه های اجتماعی، عوامل اطلاعات سپاه پاسداران تعداد زیادی از کارشناسان و فعالان مدیریت آب و محیط زیست را به اتهامات جعلی دستگیر کرده است. سپاه، در تبانی با قوه قضائیه نظام آخوندی، دستگیرشدگان را به جاسوسی و همکاری با آژانس های اطلاعاتی خارجی متهم نموده و گاهی آنها را به قتل رسانده ویا به زندانهای طولانی مدّت محکوم کرده است. امّا، درحقیقت سپاه این افراد را هدف قرار می دهد، زیرا آنها را مانع جدّی و تهدیدی برای پروژه های مخرب زیست محیطی خود میداند. گزارش ها در رسانه های ایران نشان می دهد که بسیاری از کارشناسان مدیریت آب پس از زیر سوال بردن پروژه های غیرعلمی سدهای ساخته شده توسط قرارگاه خاتم الانبیای سپاه دستگیر شده اند که کمبود آب و تخریب اراضی را در مناطق مختلف کشور تشدید کرده است، برجسته ترین آنها نابودی دریاچه ارومیه و ساخت سد گتوند در خوزستان بوده است.

نقش غارتگر سپاه، بنیادهای چپاول تحت فرمان خامنه ای، لشکر امام جمعه ها و آستان قدس در اقتصاد ایران عامل اصلی تشدید مشکلات زیست محیطی و بحران کنونی آب است. سپاه طی دهه های گذشته صدها سد ساخته وجهت طبیعی جریان آب را تغییر داده است. هزینه این خاصه خرجیهای به قیمت فقر و فاقه ایرانیان معمولی و از سفره آنان به انباشت در حسابهای بانکی سرکوبگران مردم ایران سرازیر شده است.
یکی از دلایل عمده این بحران، قدرتی است که به سپاه تروریستی پاسداران داده شده است تا کنترل پروژه های مهم مهندسی در سراسر ایران را به دست بگیرد. بدین ترتیب، منفعت حاصل این غارت عظیم منابع مالی ایران، از طریق شرکتهای متعدد مستقیماً به بیت خامنه ای، بنیادهای غارت و چپاول تحت کنترل او، حلقه بسیار درهم تنیده دور و برش و سرکردگان سپاه میرسد. نتیجه بلافصل قدرت سپاه؛ اقدام بی پروا به تخریب رودخانه های بزرگ و تغییر جریان تاریخی آب ایران بوده است. این کار به منظور اولویت دادن مصرف آب به صنایع مورد نظر حاکمیت آخوندی، بنیادهای حکومتی، مالکان قدرتمند، جماعات و نورچشمی های مورد علاقه نظام بوده است.
در مجموع، بعد از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، بیش از ۶۰۰ پروژه سد در کشورمان توسط قرارگاه خاتم الانبیای سپاه ساخته شده است درحالیکه قبل از آن زمان فقط ۱۳ سد در ایران ساخته شده بود که علمی بودن ساخت همان تعداد سدهم در مواردی مورد سوال و نقد مهندسین، کارشناسان و متخصصان مسائل زیست محیطی قرار میگرفت.
همزمان با ثروتمند و قدرتمند تر شدن سپاه تروریستی پاسداران، این نیروی نظامی که امروزه در خاورمیانه وجهان کشتار، جنگ افروزی، تروریزم و اعمال نفوذ می کند، در داخل ایران نیز، هرگونه اعتراض روشنفکران، کارگران، کشاورزان و دوستداران محیط زیست را سرکوب کرده، به بند میکشد و به قتل میرساند. در صورت اصرار پویندگان و فعالان محیط زیست بر تصحیح روش کار، توقف اعمال خلاف سپاه و یا نشر گزارشی از سوء استفاده آنها، از دید سپاه گناهی است نابخشودنی که مجازاتهای بسیار سنگینی را باید منتظر باشند.
نتیجه سد سازیهای سپاه و بطور کلی نظام بی مصرف و بی مسئولیت ولایت فقیه اگرچه برای مردم ایران حاصلی غیر از غارت بی حد و حصر محیط زیست، تخریب مراتع، نابودی جنگلها، بیابان زایی، آلودگی هوا، سیل، غارت و نابودی منابع آب و دیگر مصیبتهای زیست محیطی نبوده است، ولی، منبع درآمد بسیار هنگفتی از سفره مردم ایران به سوی جیب گشاد آخوندها و حسابهای بانکی سردار پاسدار ها بوده است. دراین زمینه، برای حفظ و پایداری این غارت،هیچ محدودیتی برای آنها وجود ندارد.
اکنون، گزارشهای متعدد کارشناسان و متخصصان امور زیست محیطی برای چندمین بار وبا آمار و دلائل متقن ثابت کرده اند که نظام آخوندی حاکم در ایران علاوه بر ضد بشر بودن، نابود کننده مطلق محیط زیست نیز هست. جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه با برداشت و غارت بیش از ۱۰۰ ٪ منابع آب قابل تجدید، تعداد زیادی از سفره های زیرزمینی آب و آبرفتها را از بین برده و رودخانه هایی را که این سفره های زیرزمینی را تغذیه می کردند با سد سازی های غیرعلمی و غیر ضروری مسدود کرده است.

بحرانهای زیست محیطی ایران جدا از دیگر بحرانهای موجود در ایران نیست. همانگونه که تجربه عمر طولانی مدّت حاکمیت آخوندها بارها ثابت کرده است، اگر بحران تازه ای بوجود نیآورد، توانایی حلّ هیچ بحرانی را ندارد. عامل اصلی و اساسی همه بحرانهای موجود یک چیز بیش نیست و آن، موجود ناقص الخلقه ایست بنام »ولی فقیه«. مردم و مقاومت ایران قصد و رای شان را در این مورد که »رأی من سرنگونی« است، قبلاً صادر کرده اند. امّا تا زمانیکه، این عنصر ضد تکامل از صحنه ایران محو نشود، هیچ بحرانی هم مرتفع نخواهد شد. همانگونه که رهبر انقلاب نوین مردم ایران آقای مسعود رجوی کفته اند، راهکار یکی بیش نیست: شورش و قیام صد برابر تا پیروزی.





دکتر خلیل خانی کارشناس محیط زیست و فعال حقوق بشر است. او دارای مدرک دکترا در رشته اکولوژی، گیاه شناسی و مطالعات محیطی از آلمان است و در دانشگاه تهران و دانشگاه دولتی هسن آلمان تدریس کرده است. او همچنین دارای دکترای روانشناسی پزشکی از ایالات متحده است.
